مالی2

ساخت وبلاگ
باید چند روزی خونه زندگی رو بذارم و برم. یه جای ساکت که کسی کاری به کارم نداشته باشه و بچسبم به داستان خوندن و نت برداشتن تا به بازنویسی داستان هام منتهی بشه. تو ایام نوروز که نشد یا سفر بودیم یا مهمون اومد یا مهمون بودیم. فردا شب هم که عروس پا گشا کردم و کلی مهمون دارم. اگر بتونم از جمعه برم یه گوشه بشینم و کسی کاری به کارم نداشته باشه میشینم خوب یا بد این چند تا داستان رو مرتب میکنم و میفرستم برای خانم چوبجیان تا هم به قولم عمل کرده باشم، هم به آرزوم لباس واقعیت بپوشونم و هم این حجم از استرس رو با خودم اینور اونور نبرم. دیروز بعد از سالها خودم رو به جلسه نقد داستان رسوندم، حس خوبی داشت هفت هشت نفر دور هم نشسته بودند و راجع به داستان و ماهیتش حرف می‌زدند و داستان های همدیگه رو نقد می کردند این چند روزه که چند تا داستان خوندم و به همچین جایی سر زدم باعث شد به فضای فکری داستان وارد بشم. نوشتن زندگی نامه شهدا به مدت طولانی و دور موندن از مطالعه، از فضای داستان دورم کرده بود. حالا یه قلب کوچک اندازه یک ترب نقلی وسط های سینه م داره میتپه که شروع کن و من از شنبه شروع میکنم مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:56

دیشب تا مهمونها برن ساعت ۳ شد و یک روز سراسر دوندگی و تلاش به پایان رسید. الان نشستم و با دیدن چهره های خندون چهل و یک نفر توی عکس لبخند میزنم. درسته قیافه م شبیه کوفته وارفته ست و اگه بچه ها از صبح نمیومدن کمکم ، هیچ جوره از پس افطاری و شام بر نمیومدم ، ولی آدم‌های زیادی بهشون خوش گذشت و صدای قهقهه شون با دیدن فیلم های قدیمی قطع نشد .شام هم خیلی خوب و عالی از کار درومد و با همیاری جمعی خانم ها ، کلی ظرف شسته و جابجا شد. تنها لنگی کار ، تاخیر یکی دو ساعته همسرجان بود که به خاطر فوت خواهر دوستش، به مهمونی پاگشای عروس و دامادهای جدید فامیل دیر رسید که دور از ذهن نبود. از اونجایی که همه خاطرات بسیار زیادی از دوران کودکی شون در خونه قدیمی ما داشتند عروس دایی محمدرضا و داماد دایی قاسم رو در توری رایگان با جزء جزء ساختمان آشنا کردند و با تعریف ماجراها و مهمونی های زیادی که در خونه عمه شون گذرونده بودند ، یاد گذشته رو زنده کردند.خلاصه که شکر خدا این مهمونی هم به خیر و خوشی گذشت و تا شنبه شب که میخوام گروه خانه فرهنگ رو برای افطاری ببرم کافه چلیکا از مهمونی خبری نیست مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:56

بیستم فروردین روز عجیبی بود. از صبح پای بازنویسی نشستم و کلی پیشرفت هم داشتم. ظهر به برنامه تلویزیونی پنجشنبه شب سیمای البرز دعوت شدم، بعد از ظهر از طرف مسئولین امامزاده دعوت به همکاری شدم. شب از طرف مسئولین تکیه اعظم به همین کار دعوت شدم و در مهمانی شام و افطاری که بودیم ، از طرف کسانی مورد تفقد قرار گرفتم که اصلا نمیدونستم من رو میشناسن این حجم از رویداد رو در یک روز داشتن برام عجیبه فقط میدونم گاهی دنیا مهربون تر میشه پس بخواه آنچه که می‌خواهی دیدی داد مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:56

اینکه میخوای چکار کنی و قراره چی بشه کلی تفاوت بینش هست. مثل امروز که قرار بود به کار خونه برسم و از آرایشگاه اون هم بی نوبت قبلی سر درآوردم. بعدش هم رفتم شیرینی هایی که سفارش داده بودم رو بگیرم که خانم شیرینی فروش یه گلدون خوشگل هم بهم هدیه داد و گفت این گل شب بو رو بذار سر سفره هفت سین. کلی ذوق کردم هم از مهربونی آدم هایی که میشناسم هم از تغییرات خوبی که با خودم به خونه آوردم. پایان سال با همه حال و هوای قشنگ عید از راه رسیده و راستی راستی بهار داره تو خونه مون پا میذاره مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 12 فروردين 1403 ساعت: 1:18

١۴٠٢ از فردا به تاریخ می پیونده و سالی جدید با شماره جدید کمر خدمت برامون می‌بنده. انگار که غول چراغ جادو جلومون ایستاده باشه و به جای سه تا بهمون 365 تا شانس بده و آزمون بخواد که آرزو کنیم تا برآورده ش کنه. چه آرزویی زیباتر از این که 365 تا برگ آرامش از روزهای سال جدید بیرون بکشیم. 365 تا سلامتی، لب خندون، برکت و دانایی، همت و اراده، صبر و گذشت، همدلی با مردم، خلق و خوی خوش و دل شاد که اگه این ها رو داشته باشیم و با دست پر روزهای ١۴٠٣ رو یکی یکی جلو بریم آخرش برامون سالی می مونه پر از حس خوب از گذروندن یک سال خوب در کنار عزیزان مون.سالی که گذشت لحظات دلهره آور، تلخ، پر تنش، غمناک و سخت زیادی داشت چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کلی مردم کشور و آدمهایی که می شناسیم سالی که بعضی ها از دستمون رفتند، بعضی ها رو کنار گذاشتیم، بعضی ها رو به دست آوردیم، بعضی ها به دنیا اومدن، بعضی ها به زندگیمون اضافه شدند بعضی آرزوهامون دود شد و به هوا رفت، به چند تایی شون هم رسیدیم. بعضی روزها حسابی خندیدیم، یه روز دیگه بغض کردیم و اشک ریختیم، یه روز با خودمون دعوامون شد یه روز با یکی دیگه و حالا که به آخر سال رسیدیم و کلی بهش فکر می‌کنیم خدا رو به خاطر فرصتی که بهمون داد تا این روزها رو داشته باشیم و از سر بگذرونیم شکر میکنیم. شکر دیدن دوباره شکوفه های سفید زردآلو، شکر بوییدن یک گلدون شب بوی بنفش، شکر چیدن دوباره سفره هفت سین، شکر دیدار دوباره عزیزان مون که در روزهای زیادی همسفر زندگیمون بودند و هستند، شکر دیدن طلوع خورشید در روزی جدید، سالی جدید و روزگاری نوخدایا شکرت، سال ١۴٠٢ خدا به همراهت. بدرود مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 12 فروردين 1403 ساعت: 1:18

خیلی سال بود که توی عید سفر نرفته بودیم.یادمون رفته بود که باید بیشتر عمر سفرمون رو یا توی ترافیک باشیم، یا توی خونه و پول سه تا وعده غذا رو برای یکی بدیم، یادمون رفته بود باد لب دریا توی هوای بارونی چقدر سرد و شدیده و دلش میخواد در ماشین رو از پاشنه در بیاره، یادمون رفته بود توی ماه رمضون نمیشه وسط جنگل جوج بزنی، باید پشت شیشه های روزنامه پیچ بشینی و بدون هیچ منظره ای از دشت و شالی و خیابون و جنگل و دریا ساندویچ بندری دو نونه رو گاز بزنی، یه چیزایی رو یادمون رفته بود ولی اثری از چیزهایی که یادمون بود هم نبود، زنهایی که کمرشون رو با دستمال های چارخونه قرمز می بستند ناپدید شده بودند. درخت های خزه بسته کنار خیابون ها کوچ کرده بودند. گاوها، مرغابی ها و اسبی توی جاده نبود، گوش ماهی ها ساحل رو فرش نکرده بودند و تا چشم کار می کرد لای علف ها مشمع درومده بود و دریا مثل دیوار خونه ننه جون تا کمر قهوه ای بود و اون دور دورها به سبزی میزد. دیگه از نوبت ایستادن تو صف شیرآب وسط پارک سیسنگان خبری نبود و ظرف ها مثل خونه پای سینک شسته میشد. حموم ها خشک کن و جکوزی داشت و به پایین شلوار هیچ بچه ای نیم کیلو ماسه نچسبیده بود. درسته که خیلی سال از آخرین سفر نوروزی مون می‌گذشت ولی هنوز خونه، همون بهشتی بود که سراغ داشتیم، یه جای امن که سرت بدون هیچ تکونی و دست اندازی به بالش می‌چسبه و به سفری که رفتی فکر میکنی. سفری نوروزی با همه تجربه های ریز و درشت که شاید هیچوقت به دردت نخورن یا کلا فراموش شون کنی مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 12 فروردين 1403 ساعت: 1:18